تولد 4 سالگی
سلام دخملک نانازم...
امسال بالاخره برات تولد مفصل گرفتم. غروب سه شنبه 11 اردیبهشت بعد از اینکه بابایی از اداره اومد به سمت شمال حرکت کردیم چون تولدتو خونه پدرجون گرفتیم. ما شمال بودیم اما بابایی جمعه برگشت تا بره اداره. روز یکشنبه 16 اردیبهشت با پدرجون و مامان جون رفتیم کیک تولدتو سفارش دادیم. بابایی سه شنبه شب 18 اردیبهشت اومد ساری. اون روز من خونه رو تزیین کردم.
پنجشنبه 20 اردیبهشت 97 برات تولد گرفتم...
تزئیناتش رو از پارسال خریده بودیم فقط ظرف پاپ کورنو خوشامدگویی رو خودم درست کردم. خیلی خیلی از تولدت راضی بودم چون جشنت به همون قشنگی شد که تصورشو می کردم همه جا عکس کفشدوزک به چشم میخورد، با هم لباس ست هم پوشیده بودیم واسه جشن.
و اما کادوها:
من و بابایی علاوه بر خرج تولدت برات اسباب بازی هوش چین و کتاب خریدیم البته میخواستیم برات ربات بخریم که آخرین لحظه پشیمون شدیو گفتی ربات نمیخوای و ازش میترسی و اینارو خریدی، ایشالله سال دیگه که خرجمون کمتره یه کادوی خوب برات میخرم، پدر جون و مامان جون(پدر و مادر مامانی) برات ماشین شارژی خریدن که عاشقش شدی و وقتی دیدیش کلی ذوق کردی، آقاجون و عزیز(پدر و مادر بابایی) 100 تومن پول، علی دایی و زندایی پرستو و لیانا جون 100 تومن پول، عمو محمد که خودشون نیومدن و گفتن با دوتا بچه سخته 50 تومن پول(البته دلیل اصلی این بود که متاسفانه آیلین ناشنواست و چیزی نمیشنوه و براش فعلا سمعک گذاشتن تا شاید شنواییشو تقویت کنه تا بزرگتر شه و عملش کنن و چون کسی نمیدونست قضیه رو نیومدن)، عمه مامانی لباس، زنعموی مامانی اسباب بازی، همسایه مامان جون یکی اسباب بازی و اون یکی لباس، بقیه هم وجه نقد، دست همشون درد نکنه.
طبق معمول تو عکاسی زیاد همکاری نکردی و عکسات زیاد جالب نیستن، از بعضی چیزام عکس نداریم .
جمعه 21 اردیبهشت هم به تهران برگشتیم.
بریم سراغ عکسهای جشن تولد ...